خنگول نامه های یه غرغروی خوشحال، باانگیزه و امیدوار

وای اگر "چای" نبود

این وبلاگ درباره یه دختره
زندگیش
هر چیزش
روز نوشته هاش
غز زدنهاش

دلیل اینکه هنوز مینویسم

با اینکه خیلی اعصاب و روانم خرد شده سر همین وبلاگ نوشتن

این هست که حس میکنم که باید بنویسم.
ننویسم میمیرم!

بایگانی
آخرین مطالب
سه شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۷، ۰۲:۰۳ ق.ظ

بابک-3

دیشب بابک بدو بدو از تورنتو اومد اینجا


و رفتیم بیرون


دیروز Canada day بود


چه روزیه این روز؟ ویکی پدیا


یه pub فرم هست، که من هیچوقت توش نرفته بودم تو این شهر و همیشه دوست داشتم برم.


به صورت شانسی رفتیم اونجا!


چه جای خوب و خواستنی ای بود!


یه درینک خوردیم و اسنک.


pub همچین جایی هست:


پاب چیه؟


عکس



رفتیم و نشستیم و کلی صحبت کردیم و خوش گذروندیم


خیلی خوش گذشت و یکی از شبهای به یاد ماندنی زندگی من خواهد بود.


ایشون سواد و اطلاعات خیلی زیادی داره به خاطر اینکه توی خیلی از کشورها زندگی کرده.


و دیشب وقتی داشتیم اول درباره فوتبال و بعد فوتبال کرواسی و بعدش ربطش به یوگوسلاوی صحبت میکردیم


بهش گفتم (بعد از گوش کردن به حرفای قشنگش که نشان از سواد بالاش داره)

که حتما فیلم the water diviner راسل کرو رو ببینه


و بعدش از Gallipoli صحبت کردیم


برام از ترکیه صحبت کرد


از تغییر زبان و خطشون توسط اتاتورک و اینکه چه بلاهایی سر مردم عثمانی اورد.


خیلی خیلی اطلاعات و سواد داره.


و بعدش داشتم بهش میگفتم که من تقریبا تمام کتابهای مسعود بهنود رو خوندم و بخشی ازونها هم اتاتورک (کمال پاشا) و ترکیه رو پوشش میده

ولی هیچوقت ازین قضایا حرف نزده


برگشت گفت بهنود تا حدی سیاسی هست و هیچوقت سعی نمیکنه میونه خودش رو با بخشی از مردم خراب کنه.


اونجا حس کردم این همون مردی هست که سالها بود دنبالش میگشتم!


بچه ها من یه وبلاگ دیگه داشتم


و توش زندگی میکردم


و خیلی چیزا نوشتم


یه پسر خل و چل نذاشت!


به همین سادگی!


  • یه دختر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی